نتایج جستجو برای عبارت :

مهمونی امشب خوش نگذشت اصلا

امشب تمامِ سلول های بدنم تورا میخواهد...امشب من رفت و جایش را یک تو پر کرد...
امشب شانه های مردانه ات را میخواستم برای گریه کردن...
امشب دلم قدم زدن های بی وقفه میخواست با تو در تمام پیاده رو های جهان...
امشب یک شمع میخواستم و یک شب و یک حل شدن در آغوشت...
امشب یک کافه میخواستم و قهوه و شیرینی چشم هایت...
امشب تورا میخواستم و شیطنت های دخترانه ام...
امشب مردانگیت را برای تعریف زنانگی هایم میخواستم...
امشب یک شب سرتاسر با تو ولی سرتاسر بی تو بود...
می‌دونی شاید یه روز یه فیلم درباره لکنت کردن ساختم. یه فیلم از این که اون لحظه چه اتفاقی داره می‌افته  و غیر بازیگر نقش اصلی، نقش پرده سینما رو هم توی فیلم بازی کنی و بتونی چهره کسایی که رو به روشون قرار داری، چهره تماشاگرا رو ببینی. دیدن چهره آدمایی که لکنت کردن‌ت رو می‌بینن خیلی دردناکه و تا مدت‌ها حالت رو می‌گیره، شاید تموم طول مهمونی، شاید تمام طول شب.
دیدن این فیلم قطعا حس خوبی نخواهد داشت، پس تماشای اون رو به هیچ رده سنی‌ای توصیه نمی
من امروز از این لحظه تمام کسانی که بر من حقی دارند می بخشم، من امشب تمام کسانی که من دا از خود رنجانده اند می بخشم، من از امشب تمام خاطرات بد کودکی را فراموش میکنم، من از امشب تمام کاستی های زندگیم رو فراموش می کنم، من از امشب دوران بد دانشجویی و مدرسه را فراموش می کنم، من از امشب تمام معلم هایم را می بخشم، من امشب تمام استادهای دانشگاهم را می بخشم، من امشب تمام مسئولین کشورم را که به من ظلم کردن می بخشم، من امشب تمام کسانی را که باعث بی کاری من
و امشب شب ...
آره!
امشب شب همه گنه کار هاست.
شب همه اونایی که مث من رومون پیش آقامون سیاهه.
امشب خوب باید بریم نوکری کنیم.
باید عرض ادب کنیم خدمت شیش ماهه آقا. باشه که آقا به شیش ماهش دست ما رو بگیره تا در خونه خدا آبرومند بشیم.
 
امشب چه شبی است ...
دانلود آهنگ جدید مجید خراطها امشب چته
Download New Music Majid Kharatha – Emshab Chete
پخش بزودی – دمو آهنگ اضافه شد

مجید خراطها امشب چته

امشب چته همش رو اعصابی چرا
امشب چته اصلا نمی خوابی چرا
امشب چته دوباره بیتابی چرا
امشب چته با کی کجا بودی
امشب چته فاز تموم خنده هات
امشب چته سرخه چشات
امشب چته امشب چته
بس کن برو و خاطره هاتو هم از یادم ببر
تنها چیزی که دادی قرصای خوابه ببر
پاشو برو! این بی کس دیوونه رو تنها بذار
امشب ولی عمدی برو شیرای گازو وا بذار
مردن برام ر
:: ای باران...از غصه ام آگاهی
 
هوالودود
 
پنجره را باز بگذار. باید عطر خاک باران خورده و موسیقی قطره ها اتاق را پر کند. باید کمی به خودت استراحت بدهی، مثلا دراز بکشی و چشمانت را ببندی و به هیچ چیز جز باران نیندیشی. نه در دل شعر بخوانی نه برای خودت فکر و استدلال کنی و نه در خاطرات غوطه ور شوى. 
 
دل بسپار به عطر بهاری این بارش... بهار دارد مى رسد. این را من نمى گویم...تقویم نمی گوید... شکوفه ها نمی گویند...امشب این قطره های معجزه گر، که هر یکی رزق جوانه ای
:: ای باران...از غصه ام آگاهی
 
هوالودود
 
پنجره را باز بگذار. باید عطر خاک باران خورده و موسیقی قطره ها اتاق را پر کند. باید کمی به خودت استراحت بدهی، مثلا دراز بکشی و چشمانت را ببندی و به هیچ چیز جز باران نیندیشی. نه در دل شعر بخوانی نه برای خودت فکر و استدلال کنی و نه در خاطرات غوطه ور شوى. 
 
دل بسپار به عطر بهاری این بارش... بهار دارد مى رسد. این را من نمى گویم...تقویم نمی گوید... شکوفه ها نمی گویند...امشب این قطره های معجزه گر، که هر یکی رزق جوانه ای
هوالرئوف الرحیم
تو این مهمونی بهم خوش نمیگذره اصلا.
امشب سر سفره که نشسته بودم، داشتم فکر می کردم چرا. فهمیدم.
یه مقدار زیادش حسادت بود. یه مقدار زیادش هم قمپز بودن اونها. 
امشب و امسال هم گذشت. 
خداروشکر که زخمی نخوردم.
ولی کلا حال و حوصله ندارم. نمی دونم چی شده...
امشب اولین شبیه که اوضاع بهتره 
انصافا هم خیلی بهتره 
خیییییلی خلوته برای یک شب ماه رمضون معرکه است اصلا 
و من که دقیقا نیم ساعت قبل از اینکه راه بیفتم کمردرد شدییییییید شدم که با آمپول هم تغییری نکرد! 
و اصلا نمتونم خم بشم نمتونم راست بشم نمتونم تغییر وضعیت بدم! 
هموژور فقط اومدم نشستم و می نویسم! 
تا چند دقیقه پیش که رفتم سرویس و بخاطر پوزیشن نشستن کمرم تو کش اومد و کمی بهتر شد که تونستم نماز بخونم (اصلا فکرشم نمی کردم بتونم خم و راست شدنهای
امشب پست جدید نمی‌نویسم و بهتون فرصت میدم دوباره پست قبل رو بخونین و حتما در مورد محتواش! نظر هم بدین که بفهمم خوندینش. این تصمیم هم به‌هیچ‌وجه ربطی به این نداره که امشب نمی‌تونم پست بنویسم! اصلا مثل اینایی که اول هفته یه غذای بدمزه می‌پزن و میگن به نفعتونه امشب بخورینش، وگرنه تا وقتی تموم نشده صبح، ظهر، شب، همین غذا رو داریم، می‌خوام تا تک‌تک جملاتش حلاجی نشده، ولش نکنم =)
و من الله التوفیق
ریمیکس همین امشب از غصه ها میمیرم
دانلود آهنگ همین امشب از غصه ها میمیرم کیانوش سعیدی

اهنگ همین امشب از غصه ها میمیرم با گیتار

اکورد اهنگ همین امشب از غصه ها میمیرم

اهنگ عارف همین امشب از غصه ها میمیرم
همین امشب از غصه ها میمیرم احسان متن

دانلود آهنگ بی کلام همین امشب از غصه ها میمیرم
دانلود موزیک ویدیو همین امشب از غصه ها میمیرم
امشب یه شب باشکوه و تکرار نشدنی بود برام!
داییم ضبط صوت قدیمی مادربزرگم رو برده بود تعمیر کرده بود و امشب همه دور هم نشستیم و به نوار کاست های قدیمی گوش دادیم.
وای که چه صداهایی!
انگار دیگه تو این دنیا نبودم و با یه ماشین زمان، به گذشته سفر کرده بودم. گذشته ای که درش من هنوز متولد نشده بودم!
در تمام طول زندگی، از پدربزرگم و دایی بزرگم هیچ سهمی جز چند تا عکس نداشتم. چون قبل از تولدم دنیا رو ترک کرده بودن.
اما امشب!
امشب برای اولین بار، از تو اون نوا
دانلود اهنگ ریمیکس تو امشب گل نازی
اهنگ ارکستی تو امشب گل نازی
دانلود اهنگ تو امشب گل نازی مثه غنچه ی بازی

دانلودآهنگ شاد ارکستی تو امشب گل نازی

اهنگ تو امشب گل نازی مث غنچه ی بازی

اهنگ اندی: تو امشب گل نازی
متن آهنگ نازنین ترین دختری امشب از سرژیک

آکورد آهنگ تو امشب گل نازی
آکورد آهنگ همین امشب کامران رسول زاده

دانلود آهنگ همین امشب از غصه ها میمیرم
اهنگ همین امشب از غصه ها میمیرم با گیتار

خواننده اصلی اهنگ همین امشب از غصه ها میمیرم


آهنگ همین امشب از غصه ها میمیرم علی زارعی

همین امشب از غصه ها میمیرم عارف
لامینور
اکورد اهنگ های امین جوزانی
به نام خالق صبر ...
نمی دونم چی شد که بالاخره امشب بعد از مدت ها تصمیم گرفتم که دوباره بنویسم. برای تو. 
بعد از مدت ها که از ١١ بهمن گذشته با دلم کنار اومدم و راضیش کردم تا بنویسه. البته که هنوز هم اخساس می کنم که برای تو نمی نویسه. بیشتر برای خودم می نویسم. گله هام رو از تو. امشب برای من شب خاصیه. نمی دونم اصلا یادت هست یا نه ؟! 
بیخیال.
چه فایده که اینا رو بنویسم. 
خسته تر از اونیم که حتی واسه خودم بنویسم.
تامام ...
امشب عالم غرق در شور و ضیایی باشدامشب احمد بانی ما، عین الیقینی باشدامشب از عرش الهی، از همان کعبه نورعلی «ع» آمد که بهشت مژده نامش باشدبهترین خلق خلایق، امشب از نزد خداروح عرفان و صفا و مهر و ایمان باشدروز، روز پدر است و شب شده ماه و عسلعشق آن است که علی «ع» الگوی عالم باشدامشب هر آیه ی قران بوی ﷲ داردامشب هر آینه در مهر علی«ع» جا داردامشب و هر شب دیگر، گویم از نزد رسولعلی «ع» آمد که علی«ع»، نغمه ی ایمان داردمن که هستم که زنم بوسه بر آن شیر خد
امشب دلم همون نقطه همیشگی امامزاده اس،همون نقطه که سقف بالای سرم آسمون شب و نگاهم به گنبد امامزاده  بود ولی‌‌...
امشب از کنج اتاقم صدایت میکنم خدای جانم،
امشب تنهایی دعای جوشن کبیر میخونم ،امشب یه جمع سه نفر میشه مراسم دعای قرآن بر سَر...
 خدا جونم  و قتی فکر میکنم به مهربونیت ذهنم قفل میشه آخه اونقدر  بی نهایت خوب و مهربانید  که نوشتن ازش سخته.
امشب اولین شب قدر که من بهش میگم انتخاب واحد آسمونی. یه شب واسه طلب بخشش و  گفتن دعا ها و خواسته ها
امشب اصلا دلم نیومد برم بیرون.حوصلم نشد.رفتیم بیرون میشه گفت خوب بود از وقتی ک برگشتع بودم جایی نرفته بودم همش گوشی گوشی گوشی. منو با یکی معرفی کردن بنظر پسر خوبی بود. شبیه تو بود ی سری رفتاراش.
خلاصه ک قرار شده یکی دو روزی فکر کنم.با فاطمه هم قرار شده هفته ای ۲.۳ بار بریم بیرون.امروز در کل از بقیه روزهای این هفته بهتر بود یکم دلم باز شد.تازه فهمیدم چیزی ک ادم رو روانی میکنه همین گوشی هست ک تو مدام میگفتی چرا نمیری تو نت
امشب بعد مدت ها با عموی خانوم.م هم صحبت شدیم.
گفته بودم که یک فامیل مشترک با هاشون داریم.
اون فامیله رفته بود کربلا و ولیمه داده بود امشب.
به محض این که اومد داخل و نشست و من رو دید، برگشت از داداشم پرسید که محمدرضا چی شد؟ سربازیش تموم شد؟
داداشم گفت آره، بعدشم سریع رفت سرکار.
عموی خانوم.م یک آهی کشید.
چند دقیقه بعد من رفتم دوباره باهاش هم صحبت شدم. اصلا انگار نه انگار که خانوم.م  هم وجود داشته.
من به قسمت اعتقاد دارم، شما چی؟!
عه
دیدی چی شد؟
دومین سالروز وبلاگ رسید و رد شد رفت و من بی ذوق نیومدم بنویسم که ای مخزن الاسرار تولدت مبارک
نمیدونم تا کی برام بمونی 
نمیدونم اصلا روزی میرسه که تو رو یادم بره
نمیدونم حتی لازمه که بنویسم یا نه
ولی تو وبلاگ عزیزم! تو هیچ چیز به جهان اضافه نمیکنی :)) بار علمی و ادبیت صفره تو صرفا غرولند های منی 
ولی یه روزی که جهانیان به این نتیجه برسن که همه ول معطلن شاید یه بنی بشری بیاد و این هجویات بی محتوا رو بخونه و بگه ... نمیدونم باید ببینیم
 
امشب چه شبی است بهتر از یک دهر است
آواز جهان مژده از صد بهر است
صد بهر به گوش این جهان یک راز است
وآن راز محمدی پسند، آن ساز است
آن راز دهد مژده به هر دل ای دوست
بر گوش جهان نغمه ی یا الله است
امشب شب مهمانی و شب، شوق و نداست
تا صبح به گوش ماه،قل هو الله است
یا حق کنم از بهر سجود خوش اقبال
من عاشقم و حاجت این شب یاد است
امشب شب قدر و شب فتوا و دعاست
ای مونس من، عشق همه ثار الله است
خونی که شده جاری ز بوی الله
دارد این ندا که یار ما قران است
امشب حال من خوب نیست
قلبم و مشت سنگین غم داره فشار میده
اما حتما بهتر میشم
روزی میاد که باز سرپا میشم،میخندم و دیگه از یه رگ نامرئی توی قلبم خون جاری نمیشه
امشب سر نماز دلم شکست و بغضم هم شکست و قامتم هم شکست
وجودم تهی شد و دستم خالی شد و روحم ترک برداشت
اما حتما روزای بهتری هم هست و خنده باز میاد مهمون لب هام و چشمام میشه و دستام نمیلرزه
امشب من و دعا کنید
امشب دلای شکسته و بغضای شکسته و قامت های شکسته رو فراموش نکنید
امشب، بر خلاف بقیه شب ها، غیر رسمی است! مثلا برعکس شب قدر ... شب قدر کلی اعمال دارد، کلی تشریفات و از این چیزها ... اما امشب ... فقط برای دو نفره های عاشقانه بنده-خدایی است ... امشب فقط برای این است که تا صبح بنشینیم جلوی خدا شعر بخوانیم ... فال بگیریم ... گریه کنیم، بخندیم، دوباره گریه کنیم ... امشب وقت خوبی ست که دلمان محکم برای آرزوهایمان بکوبد و این تپش ها را یواشکی توی گوش خدا بگوییم ... و خدا هم که بخیل نیست! هنوز گفتنمان تمام نشده می خندد ... و همین خند
نگاه نوکران حتماً به دستان کریمان استنگاه ما شب قاسم، فقط سمت حسن جان استدل نوکر به مولا خوش، دل مولا ... نمی دانمکسی که فکر مولا نیست وقت مرگ نالان استدلیل اشک این شب ها، عزیز حضرت زهرابیا امشب در این هیئت که حالا وقت باران استبیا که قاسمت امشب رجز مثل تو می خواندبیا که قاسمت امشب شبیه رعد و طوفان استعسل می بارد از لب های این شیرِ حسن زادهبه دورش دشمنش ترسیده و از ترس لرزان است
 
سلام نیویوک! من بابی رایدل هستم.
و خوشحالم که امشب اینجام.
ممنون از همگی که امشب به دیدنمون اومدید.
امروز شنبه شب در کوپاست.
فکر می‌کنیم امشب قرارهاوقات عالی‌ای داشته باشین
قراره تمام تلاش‌مون رو بکنیمکه از بابتش مطمئن بشیم
مثل همیشه، از آقای جولز پودل تشکرویژه می‌کنم که امشب ما رو دعوت کردن
خب بیایید شروع کنیم
 
وصیت می‌کنم باشید از من با خبر امشب
مباشید ای رفیقان امشب ِ دیگر ز من غافل
که از بزم شما خواهیم بردن درد سر امشب...
#وحشی_بافقی
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
امشب خوشحالم خیلی زیاد آنقدر که نمیتوانم توصیفش کنم
آنقدر که وقتی برادرم را بعد از یک هفته و شش روز دیدم تمام شکلات ها را روی سرش ریختم و کـِل کشیدم......بماندو البته به همان اندازه نگران.....آن هم بماند
امشب بعد از تقریبا سه ماه با پدرم رفتیم بیرون و البت من راننده/
امشب بعد از نمی دانم اندی شب با خانواده رفتیم پیاده روی شبانه و چقدر خوب بود این دورهمی کوتاه خودمانیمان/
امشب وسط دردودل های خودمانیم با معشوق همیشگی؛ تنها رفیق و تنها خواهرم زنگ زد
دو بار کنکور سراسری رو تجربه کردم... 
یک بار ارشد...
یک بار هم شب دفاع از پایان نامه ام که دست کم از شب کنکور نداشت. 
امشب مسجد ابوالفضل مخصوص کنکوری هاست. فقط دیدن داره و صفا داره اونجا. امشب صفاش چند برابره... کاش میشد برم برا همشون دعا کنم. :)
+ بیایید امشب و فردا شب برای کنکوری ها دعا کنیم. لطفا... لطفا.. لطفا... :)
+ همه کنکوری ها موفق میشن . من مطمئنم. :)
نوحه شام غریبان حسین امشب است // اول درد و محن زینب است زینب است




نوحه شام غریبان حسین امشب است // اول درد و محن زینب است زینب است
دانلود نوحه شام غریبان حسین امشب است از سید مجید بنی فاطمهدر این لحظه از سایت تو آهنگ دانلود نوحه شور انگیز شام غریبان حسین امشب است از مداح اهل بیت سید مجید بنی فاطمه با برترین کیفیت موجود و متن این نوحهدانلود نوحه شام غریبان حسین امشب است با کیفیت عالی مخصوص مراسم
Downloade Madahi Seyed Majid Banifatemeh Be Esme Shame Gharibane Hossein Emshab Ast
مت
هوای گریه دارم امشب دلم گرفته مجید عبادی
متن هوای گریه دارم امشب دلم گرفته
دانلود متن آهنگ هوای گریه دارم امشب دلم گرفته
دانلود آهنگ هوای گریه دارم امشب دلم گرفته از مجید عبادی

هوای گریه دارم امشب دلم گرفته شجریان
اهنگ پیشواز هوای گریه دارم امشب دلم گرفته
دانلوداهنگ هوای گریه دارم باصدای حمیدعسکری
حمید عسکری
این حجم از بغض غیر قابل هضمه برام بعد از این همه جیغ زدن ! فقط باید بگم تو دقیقا همونی هستی که باید اول از همه شماره ات رو پاک میکـردم !ولی ...
گنجشک قشنگم شاید بخاطر اخلاق مزخرف کلیر هیچ وقت نبینمت ! درد داره این حجم از ناراحتی و ترک یک نفر از اجبار بیش از حد "بیشعوری " یه نفر نفهم دیگهـ... ! یه روزی از اون روزها شاید خودت بیای و بگی من دارم تاوان تمام خستگیهای تو فقط هم از سر حرفای خودم رو دارم میکشم ! اینو که مطمئنم پس میدید نه به این زودی حداقلش شاید
نیستی بگی امشب نود داره از سایت ایندکس وار دریافت کنید.
دانلود آهنگ رضا یزدانی به نام هفته دلتنگی
کی گفته دیوونگی حد داره نیستی بگی بسیار دوسم دارم نیستی بگی امشب نود داره بدون تو که چیزی سیاست سابق نابود رفتیو به تو دلخوشی رفته رفتیو تیکه تیکه. با هر دوشنبه اشک میریزم کی بیان دیوونگی حد لاوجود بگی بسیار دوسم دارم لاوجود بگی امشب بدون تو که چیزی مثل سابق نیست.
ادامه مطلب
بیا از درونم برو ساده امشب
ولم کن که من در من افتاده امشب
شبیه یک اعجاز در عمق آلت
گمان می کنم بیوه ای زاده امشب
برو تا بدانم که یک واژه ی نر
نهادینه شد در توِ ماده امشب
اسیر نماندن شو از بوسه بگذر
برای لب مردِ آزاده امشب
تمام دلت درد دارد به من چه؟
ببین مرهمی نیست در باده امشب
ببین قرص ها عین حل معما
به احساس من حکم را داده امشب
ولم کن برو، گیر کردم، گرفتم
شبیهِ تن و قبر آماده امشب
عجیب است نه؟ یک جهان کوه خارا
برای کمی بغض واداده امشب
 
«ناصر تهم
حتما شما هم دیدید و شنیدید، بعد از چهلم سردار وصیتنامه ی ایشون منتشر شد. امشب اون رو خوندم و ذهنم درگیر یک سری از مواردِ این وصیتنامه شد. پیشنهاد می کنم اگه نخوندینش، حتما بخونید.
یه نکته ای که خیلی ویژه، توجّهم رو جلب کرد این بود که سردار اصلا خودش رو ندیده، با این همه فعّالیت و رشادتِ همراه با اخلاص، کوله بارش رو خالی می بینه و از خدا درخواست کمک می کنه! اصلا انگار نه انگار که جزو محبوب ترینِ افراد بوده، خودش رو در حدّی هم ندیده که بخواد بگه ا
متن آهنگ
عشق یعنی روز های طلایی یه شب خوب دوتایی
من کنارت بیقرارم بی قرارم
عشق خودتی با موی مشکی نگم از تو خود عشقی
من کنارت بیقرارم بیقرارم
ای وای از تو دلشو ندارم بری
من مگه میذارم بری امشب
ای وای از تو من تو کجا میبری
کاشکی تو بمونی نری امشب
ای وای از تو دلشو ندارم بری
من مگه میذارم بری امشب
ای وای از تو منو تو کجا میبری
منبع : رز موزیک
امشب بالاخره بعد از چند روز پر کار وقت شد بیام و بنویسم، خداروشکر اولین شب روضه به خوبی تموم شد هر چند سخنران بدقولی کرد و نیومد، البته  اومد ولی سر یه موضوعی قهر کرد و رفت مثل بچه ها!!! ولی همه چی خوب بود.
چند روزه همش درگیر کارای روضه ایم و اصلا وقت نمیشد به کارای خودم برسم ولی امشب دیگه حتما باید ادامه ی کتاب زوربای یونانیو بخونم.
امشب خیلی حس خوبی دارم برعکس دیشب که اصلا حوصله ی هیچ کاریو نداشتم" دیشب به این فکر کردم دلیل ناآرومیم چیه هرچند م
متن اهنگ ایوان بند به نام برف
برف ببار امشب روی تاب و تبم که نیستی رو لبم اسم تو باز یخ کرده امشبمیاد و برف باهاش هرکی که نیست برگرده امشب برگرده امشبآی بباره برف بباره برف روی رد پات دل نداره برفآی بباره برف بباره برف روی رد پات دل نداره برفآی بباره برف بباره برف روی رد پات دل نداره برفزمستونه برف و بارونه آی تورو جون هرکی دوست داریبیا برگرد این روزای سرد شبای نامرد بسه بیداریکی این درو توی هر حالت شب به شب واست باز میذارهکسی حال مارو میدونه
 
 
ای اهل شفقت امشب شمع و چراغ بردارید و جای جای بیابان و دشت را روشن کنید.
شاید کودکی گوشه ایی جامانده باشد.
سفر که میرویم دسته جمعی، با کاروان، وای اگر کسی در توقف ها جا بماند. بارها میشماریم اگر یکی کم شده باشد منتظر میمانیم، حالمان خوب است و اضطرار نداریم...
 
امشب زینب با آن قلب پاره پاره اینسو و آن سو در بیابان پی طفلان سوخته دامن میدود.
چه میگوید در دل عمه سادات خدا داند.
گمشده ها غریبه نیستند جگرگوشه های زینب اند، یادگاران حسین و عباس و م
متن آهنگ دیر کردی حمید هیراد
دیر کردی ببین از زندگی جا ماندم دیر کردی زمین خوردم و تنها ماندمدیر کردی حسرتت هر لحظه بر بادم داد دیر آمد در برم تا گفتم ای داد ای دادمن میرم امشب تازه میفهمی دلت گیره من میرم امشب خنده هام از خاطرت میرهمن میرم امشب تازه میفهمی دلت گیره من میرم امشب فکر تو آروم نمیگیره
ادامه مطلب
بیست‌وپنج‌تا پیام روی پیغام‌گیر بود. یاد اون شب افتادم که بچه‌ی دایی و. مدام دکمه‌ی پلی رو می‌زد و صدایِ گرفته‌ی بابا پخش می‌شد. مجبور شدم پیام پر از کلمات محبت‌آمیزش ُ پاک کنم . ص. جان، ز.جان ... . چرا این‌کار ُ کردم؟ امشب دوباره سرده. حس می‌کنم توی عاشقی شکست خوردم. 

× چه‌قدر ...
بسم الله
 
امشب مستند "نان گزیده ها" راجع به کارگران هپکو رو دیدم و بغض کردم.اولش بغضم به خاطر روزهای خوبِ از دسته رفته ی این خاک به خاطر دزدی های ناتموم این آدم ها بود.ولی بعدش بغضم به خاطر ناتوانی خودم بود.که انگار هیچ کاری از دستم برنمیاد و فردا صبح همه ی این ها از یادم میره.از یادم میره و انگار اصلا وجود نداشته.میرم گم میشم تو زندگیِ پر از هوس و لذتِ خودم.انگار نه انگار که کلی آدم همین امشب شب رو با عذاب گذروندن و من هیچ کاری براشون نکردم.یه جا
بعد از مدت‌ها امشب رفتم مسجد. عوض شده بود. علاوه بر امام جماعتی که به شکل بدی عوض شده، جو مسجد هم عوض شده بود. مجری امشب، گویا داشت برنامه‌ی جشنی رو مجری‌گری می‌کرد، بهجت و سرور در صداش موج می‌زد. یوم الله بیست و دوی بهمن و دهه‌ی فجر و پیروزی انقلاب رو هم تبریک و تهنیت گفت. امشب واقعا جای تبریک گفتن بود؟ دو روز صبر کردن اینقدر سخته؟
سطرهایی هست که نوشته‌ای و دوست خواهی‌شان داشت، تا همیشه‌ها. سطرهایی هم نوشته‌اند و خوانده‌ای که زمزمه حتا کنی شاید. نوشیدن‌ام امشب، به ضرب دو گیلاس، سلام نوشتن‌ها باد که تو خود را می‌خواندی بی‌آنکه بدانی کلمه‌ها آینه‌‌اند...
من امشب دختر غمگینی هستم که برای اولین بار بازی روی گوشیش نصب کرده و ساعتها نشسته به بازی...
دختر غمگینی که نمیدونه خوشبخته یا نه؟
دختر غمگینی که نمیدونه عشق توی قلبش هست یا نه؟
موفق هست یا نه؟
زیر پاش مهم هست یا نه؟
تو روابط اجتماعیش موفق هست یا نه؟
دختر غمگینی که اینقدر دور بوده و اینقدر محکم به نظر رسیده که روزهاست مادرش بهش زنگ نزده....
دختری که توی این روزای بهار هیچ حس درس خوندن نداره...به خودش میگه بیش از ۲۰ سال درس و کارت در صدر افکار و دغد
پنهان شدی ای ماه علی از نظر امشبآسوده شدی فاطمه از ضرب در امشب
از پهلوی بشکسته اگر خواب نرفتیبر خاک لحد فاطمه بگذار سر امشب
با من تو اگر درد دل خویش نگفتیبرگوی تو درد دل خود با پدر امشب

پنهان شدی ای ماه علی از نظر امشبآسوده شدی فاطمه از ضرب در امشب
از پهلوی بشکسته اگر خواب نرفتیبر خاک لحد فاطمه بگذار سر امشب
با من تو اگر درد دل خویش نگفتیبرگوی تو درد دل خود با پدر امشب
 
اینو ثبت کنم فقط. که امشب چه روشن شدنی اتفاق افتاد و تا چه حد همه چیز ریخت واسم. که باورم نمیشه. و در بهت مطلق به سر می‌برم. هیج چیز نمیتونست ور غدمو تا این حد بالا بیاره که امشب و این روشن‌گری ها. حاجی پشمام. حس اصحاب کهف داشتم. پشمام. پشم فاکینگ مام.
رند مستی جو دمی با او برآ
از در میخانهٔ ما خوش درآ
مجلس ما را غنیمت می شمر
زانکه اینجا خوشتر از هر دو سرا
جام می بستان و مستانه بنوش
قول ما می گو سرودی می سرا
خوش خراباتی و خم می سبیل
ما چنین مست و تو مخموری چرا
آب چشم ما روان بر روی ما است
باز می گویند با هم ماجرا
ماه من امشب برآمد خوش خوشی
تو بیا تا روز امشب خوش برآ
نعمت دنیی و عقبی آن تو
نعمت الله از همه عالم مرا
هوالرئوف الرحیم
امشب با رضا پولهای کادوئی دخترک و رضوان رو تبدیل به طلا کردیم. 
امشب که شب سالگرد ازدواجمون هست، خیلی چشم گردوندنم گوش تیز کردم ببینم حواسش هست یا نه. که نبود. 
طلا نمی خوام ازش. فقط دلم می خواد یادش باشه. دلم می خواد این روز رو گرامی بداره. مطمئنم که اصلا یادش نیست. چون وقتی شنید یه هفته دیگه روز معلمه، شکه شد و گفت" ا چه زود رسید". وگرنه یه اشاره ای هم به این مناسبت می کرد.
حالا منم باید ببینم تا صبح چند هزار بار بیدار میشم و می تو
دیروز و امروز امتحان داشتم....برخلاف دفعه ی قبل،استرسم خیلی کمتر بود چون با تکنیکهایی که روانشناسم بهم یاد داد و عمل کردن بعشون باعث شد که منو از یک تنش بزرگ نجات بده....
این روزها،یکم احساس میکنم شکننده شدم....روحم منتظر یه ناملایمت یا یه تغییره که سریع واکنشش رو به من نشون بده....
امشب شب قدره و من انقدررر یکماه اخیر درگیر درس و کلاس و امتحان و شرایط دانشگاه بودم که اصلا نفهمیدم،تازه متوجه شدم امشب شب قدره....
امروز غروب،افیس ساختمونم بهم ایمیل ز
به نظرت این همه خوابیدم ، تمام شبو بیدار میمونم؟ یا خوابم می بره بازم. خودم نمیدونم هرچند بعید نمیدونم خوابیدنم رو ! حالا چیکار کنم یه ساعت جلو میزم نشستم نمیدونم چیکار کنم :/  یعنی میدونم دستم نمیره سمتش. شاید باید امروزو به خودم مرخصی بدم. فقط امروزو اما نمیدونم این کارامو نکنم چیکار کنم بشینم سقف رو نگاه کنم؟ شاید باید فیلم ببینم. نمیدونم شایدم آهنگ گوش کنم. اصلا این کارا راضیم نمیکنه. اصلا دلم میخواد همه مقاله هامو دوباره بخونم. چه اشکالی
 
امشب تصمیم گرفتم اگر توهینی شنیدم بخاطر احترام به طرف مقابل و زندگیش و ادامه حیاتش سکوت نکنم و اینبار حرف بزنم !!
امشب تصمیم گرفتم دایه ی مهربانتر از مادر برای هیچکس نباشم !!
امشب تصمیم گرفتم به سکوت چندین و چند ساله ام در مقابل دیگران خاتمه بدم !!
امشب تصمیم گرفتم برای خودم ابتداً احترام قائل بشم تا دیگران به خودشون خدای ناکرده اجازه ندن هر حرفی رو بهم بزنن !!
امشب تصمیم گرفتم برای هیچکی گریه نکنم و چشمانم رو گریان نکنم !!
امشب تصمیم گرفتم باق
دنیا چقدر امشب بد رنگه...
دنیای این شکلی حااااااالمو بهم میزنه!
...
خدایا امشب حداقل یه خواب سنگین عطا بفرما ...
....
پ.ن:اگه دیدید چن روزه همه چی زندگیتون داره طبق برنامتون برای رسیدن به هدفتون بدون هیچ مانعی پیش میره...روون و نرم!بدونید قراره گند بخوره به تهش!مطمئن باشید!
 
شهریور ۹۷
کنار خیابان کوالالامپور نشسته بودم و سرم را به درخت آرش تکیه داده بودم.
کلمات حافظ با صدای او، روحم را آرام می‌کرد.
فال دقیقاً همان چیزی بود که انتظار داشتم، همان حرفی بود که می‌خواستم بفهمد.
آن روز بعد از چندماه دوباره توانستم اشک بریزم و سرپا شوم.
توانستم قید همه چیز را بزنم و از نو شروع کنم.
 
امشب مرداد ۹۸، به انواع قرص‌ها پناه بردم تا این درد آرام شود و بی‌فایده است امشب در جستجوی شهریور ۹۷ هستم، در جستجوی همان احساس امن، همان
حالا بگن شب آرزوها ولی شب رغبت‌ها قشنگ‌تره واقعا... فک کن تو امشب میری دم خونه خدا... بعد خدا بغلت میکنه میگه بگو فدات شم بعد تو میگی من امشب اومدم فقط یه چی بخوام اونم اینکه دلم فقط شما رو بخواد... دلم همش سمت شما باشه... شوقش برای شما...بعد خب حق داره خدا ذوق کنه از این خواستمون دیگه بعد مستجابش کنه اون وقت چقدر حال دلمون خوب میشه... یا منتهی رغبه الراغبین
باران ترین ابر خداامشب چه بارنی شدیآقا شب هشت عزاشاید خراسانی شدیشاید رضا کاری کندامشب برای قلب توذکر علی روی لبتاکبر صدای قلب تولیلا پر از دلشوره شداکبر به میدان می رودسقا فدایش می شودگویی حسین جان می رودکام علی اکبرت شکل بیابان ها شدهبا بغض و کینه از علیاکبر قد صحرا شده
امشب شب خیلیییی بدی واسمه!خیلی بد..شاید تنها کسی تو زندگیم که حاضرم براش بمیرم یا بیشتر از مردن واسش زندگی کنم نابود شد ...از کنکور متنفرم...از کشورم...از زندگیم....
ناراحتی اون منو داره می کشه!دلم همون خواهریه بچگیامونو میخواد:(همونی که کلی تخیل داشت و سرزنده بود ...خواهر مو میخوام قبل از اونی که رویاهاش جلوی چشماش جون بده...میدونم بیشتر از کنکور واسه چی ناراحته ...ولی نمیخوام بگم ، نمیخواد بهم بگه ...ولی میدونم...و این اذیتم میکنم که چقدرررر این ب
چونکه مستر شین فهمید من دقیقا 1 سال ازش بزرگترم
 
من میدونستم اون از من کوچیکتره ولی خودش نمیدونست ؛ که خب امشب فهمید
 
حالا هی بیان زر بزنن که سن فقط ی عدد عه... :(
 
چرا چیزی نمینویسم؟
چون حالم بده
حدود 1 ماهه دکتر نرفتم و دارو نخوردم
غمگینم
حالم خوب نیست ...
کلا توی خونه با  مامانم شوخی زیاد می کنم.
مثلا وقتی میگه فلان کار رو انجام بده، کلی نق می زنم ولی بعدش به نحو احسنت اون کار رو تموم می کنم.
یا بعد خوردن غذا، می گم این چی بود که درست کردی؟ اصلا هم خوشمزه نبود.
امشب یه دونه از این شوخی ها با آقای پدر کردم.
بعدش یک نگاه غضب ناکی تحویلم داد که به غلط کردن و عرذ خواهی افتادم...
 
مامان می‌گه: ببینیم امشب می‌تونیم بریم نمایشگاه قرآن یا نه.
فائزه می‌گه: رفتیم اونجا برام چادر می‌خری؟
می‌خوام بلند بگم: آخه تو که حتی روسری هم نمی‌پوشی!
اما نمی‌گم. بی‌خیال، به من چه اصلا؟ بذار حداقل یکی از دختراشون شبیه اونی باشه که دوست داشتن. بذار حداقل اون ناامیدشون نکنه. 
هوالرئوف الرحیم
اصلا نیاز نشد پیش دکتر بریم. خودش خوب شد.
امشب بعد دو سال رفتیم خونه ی این یکی ها. خوب بود خیلی خوش گذشت.
در نهایت ولی فسقلک کاری کرد کارستون. شستیم و آب کشیدیم و رفت پی کارش. حالا یاسمین هی می گفت. گفتم:
"مگه تو نمی کنی ازین کارها؟"
هم خودش هم مامان باباش بدشون اومد. ولی دیگه تکرار نکرد. 
رضا میگه یادشون می ره. ولی من می گم نه!
بگذریم...
امشب شور بامیه خوردم. و مربای لیمو ترش. محشر بود. هنوز مزه شون زیر زبونمه.
امشب از دلتنگی ام با ماه صحبت می کنماز دلم، از یک غم جانکاه صحبت می کنمامشب از دل بستنم بر چشمه ی چشمان تواز زمین تا آسمان تا ماه صحبت می کنمتوی دریای نگاه وحشیت این بار همغرق و بیجان می شوم آنگاه صحبت میکنممثل یک تک برگ زرد و خشک در پاییز باغخسته و خش خش کنان در راه صحبت می کنمیوسف گم گشته ام چشم انتظارت هستم واز غم یک ماه، من در چاه صحبت می کنمامشب از دوری تو در انتهای بی کسیاز تب دلتنگی ام با ماه صحبت می کنم...#عبدالله_روا 
#portrait_photography#photobyme#خدا
این دو کلمه توضیحی لازم نداره انصافا 
دیدمش و دلم نلرزید 
همزمان یه آه کشیدم و دقت که کردم دیدم ته دلم یه چیزی غمگین شد 
تالار میلاد شبی که خوش نگذشت 
شب عروسی 
دروغ نشه رقصیدن با دوستام خوب بود اون وسط 
فقط رقصیدن با دوستام
امشب که ساعت صفر شود یا همه چیز خوب است یا عجیب و سیاه...یا خوب میشویم در کنارهم یا سخت میجنگیم در پی اثبات همو من نگران از رفاقت‌هایی که ریخته می‌شوند و جمع کردنشان سخت و ناشدنی
امشب که ساعت صفر شود داستان جور دیگری میشود که بیا و ببینیا خون میشود و شهید میدهدیا صلح معاویه است و در پی‌اش انتقام
خدا بخیر کند آخر و عاقبتمان را
امروز در اتوبوس برای اولین بار مطمئن شدم بنا نیست هیچ اتفاق خوبی بیفتد. و بنا نیست همه‌چیز بهتر شود. بنا نیست هیچ‌چیز بهتر شود. اتفاق خطرناکی بود. از سرم نگذشت. من مُردم و یک چیزِ مهم را فهمیدم و آن، این بود که، من باید در این بدترین وضعیت تا انتهای عمرم زندگی کنم.
امشب فهمیدم که دوشنبه هم تعطیله...
یعنی سه روز تعطیلی پشت هم توی ماه رمضون...
امشب بله برون و عقد داییه...
دایی کوچیکی که همیشه تو دست و پای خواهرزاده ها بوده و خیلی ساله پروژه دوماد کردنش کلید خورده بود تا امشب که داره دوماد میشه....
من اما این سر دنیا یه ذره افطاری خوردم و نشستم با موبایلم بازی میکنم...
من هیچ وقت از نبودن توی عقد یا عروسی کسی غصه نخوردم...
امشب اما مدام زیر لب میگم پس من چی؟
پس من کجای این دنیام؟
چیزی که این غم رو ایجاد و تشدید میکنه
دیگه خیلی مطمئن نیستم امشب بتونم کتابمو تموم کنم یا نه. صبح بیدار شدم یه ذره خوندم خوابیدم دوباره بیدار شدم خوندم قبل نهار خوابیدم. و الان دیگه یه دو ساعتی هست پش میزم دارم میخونم. هدفم اصلا زود تموم کردنو فقط خوندنش نیست فقط چون کم کاری کرده بودمو طولش داده بودم خواستم جبران کنم زود تمومش کنم به هرحال امشبم تموم نشه بشینم پاش فردا حتما تموم شده اما من انرژیمو میذارم برای امشب. 
میخواستم عکاسی برم ولی هوا معلوم نیست چشه مثل من شده. یه دقیقه آف
سلام 
من اهل نفرین کردنو این حرفا نیسم
مثلا بگم اللهی فلان بشی ...
ولی وقتی کسی دل منو بشکنه(مثل امشب)
هی خدا رو جلو چشام میبینمو بهش میگم:
خدا ،دیدی این یکی بندت با من چیکار کرد.دیدی رفیق؟
و نفس عمیق میکشمو ضربان قلبم ریتپش یه لحظه یه جور دیگه میشه.
امشب فقط میگم خدایا خودت منو از شر این قضاوت ها رهاکن.
#التماس به خدا
و انصاف نیست. 
انصاف نیست که من امشب به جای خوندن سهمیه قرآنم، به جای خوندن دعا و به جای دعاهام، بشینم نماز قضاهای این چند وقت رو بخونم. 
انصاف نیست، ولی تقصیر خودمه، حقمه اصلا!
+ التماس دعای شدید :)
پ. ن. داره تموم می‌شه. یه هفته مونده... 
از دوشنبه هفته قبل می‌دونستم قراره فردا ارائه داشته باشم ولی گذاشتم دقیقا امشب و از قضا اصلا حوصله پاور درست کردن ندارم.از صبح به ۳ نفر زنگ زدم که آیا بازدیدهای فردا باعث نمیشه کلاس پیچیده شه یا تایمش کوتاه شه که به من نرسه و در کمال تاسف هر سه تاشون فرمودن که خیر:(
کاش یکی جام اینو میخوند و پاورش می‌کرد
ولی من یه روز زنگ میزنم به پلیس گزارش میدم پسرعموی نه چندان محترم من هرچند وقت یه بار مهمونی شبانه میگیره و واسه منی که اتاقم با هالشون دیوار به دیواره مزاحمت ایجاد میکنه ! >_< 
اصلا چرا خونه ی کل خاندان ما تو این محل جمع شده ! 
خدایا ناموسن امشب بریزن اینارو ببرن سرم رفتتتتتتتتتتتتت ! البته فایده ای نداره ! :| دو روز دیگه باز کار خودشو میکنه ... پووووووف -_-
امشب نزدیک بود چش و چار (منظورم همون چشم هس ) دو نفر رو کور کنم. با یه کوچولو فاصله
اولین  چشم توی پیاده رو بود. کیفم روی دستم بود و تند تند راه میرفتم.حدود ۳۰ نفری خانم روبروی مدرسه دخترونه ایستاده بودن. با سرعت از کنار همه گذشتم (با حرکت مارپیچ ).یه لحظه کیفم خورد به یه چی. برگشتم نگاه کردم یه پسر بچه کوچولو بود و داشت کلاهشو جا به جا میکرد 
اگه اون کلاه لبه دار نبود بندهای آویزون از کیفم به چشمش میخورد :|
دومین چشمم هم توی مسجد بود. با سرعت چادر تا
من اصلا عصر جدید را ندیده بودم. فقط تکه هایی از آواز های پارسا را شنیده بودم. امشب اما ... به پهنای صورت گریه کردم پای اجرای خانم عبادی. اشک، از چهره ام به موهایم چکه کرد و دست آخر، با موهایی خیس از جایم بلند شدم. بابا اگر نبود، مامان اگر نبود، خواهر اگر نبود با بلند ترین صدای ممکن زار می زدم! 
Ehaam
Taab o Tab
#Ehaam
امشب از دیدنمان 
همه انگشت به دهان می مانند
همه خوب حال مرا 
حالو احوال  مرا میدانند
گل نیلوفر من آتشی تازه بیا برپا کن
من که در تابو تبم تو بتابانو شبم زیبا کن
بیا در شهر دل من پادشاهی کن
این توو این دل من هر چه تو خواهی کن
ای امان ای امان ای امان از منو حالم
وای عجب ماهی
تو چه دلخواهی
تا ابد با من بگو همراهی
عاشقی باتو دردسر دارد
دل تورا امشب زیر سر دارد
به چه شبی بگو امشب مارا می طلبی
بگو همچون من در تابو تبی در تابو تبی
تاج سرم مگ
امشب داغونم... خیلی داغون 
انگار که تمااااام دنیا خراب شده روی سرم... ولی گریه ام نگرفت.. نمیدونم چرا گریه ام نمیاد... درعوض تا دلت بخواد خندیدم، انقد که دوستام نگرانم شدن.. رفتن واسم آرام بخش آوردن.. باورت میشه!؟ 
امشب حال اون شبی و دارم ک فهمیدم عاشق شدی... همون شب با همون استوری لعنتی فهمیدم! 
اون شبم خیلی خندیدم عین امشب یادمه دقیقا...
انقد حالم بد شد که قید ادبیات 3 واحدی و زدم... اون شبم فقط میخندیدم ولی کسی نفهمید خندم از درده نه از سرخوشی
امشبم
امشب داغونم... خیلی داغون 
انگار که تمااااام دنیا خراب شده روی سرم... ولی گریه ام نگرفت.. نمیدونم چرا گریه ام نمیاد... درعوض تا دلت بخواد خندیدم، انقد که دوستام نگرانم شدن.. رفتن واسم آرام بخش آوردن.. باورت میشه!؟ 
امشب حال اون شبی و دارم ک فهمیدم عاشق شدی... همون شب با همون استوری لعنتی فهمیدم! 
اون شبم خیلی خندیدم عین امشب یادمه دقیقا...
انقد حالم بد شد که قید ادبیات 3 واحدی و زدم... اون شبم فقط میخندیدم ولی کسی نفهمید خندم از درده نه از سر سرخوشی
امش
دانلود آهنگ غمگین و احساسی دلا امشب سفر دارم چه سودایی به سر دارم با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
Ahang dela emshab safar daram chesodaei be sar daram
دانلود آهنگ دلا امشب سفر دارم چه سودایی به سر دارم
دلا؛ امشب سفر دارم…♩♪/
چه سودایی/ به سر دارم…♩♪/
حکایت های پر شرر دارم؛ چه بزمی با تو/ تا سحر دارم!♩♪/
دلا؛ امشب سفر دارم…♩♪/
چه سودایی/ به سر دارم…♩♪/
حکایت های پر شرر دارم؛ چه بزمی با تو/ تا سحر دارم!♩♪/
به پروازِ آسمانِ عشق… چه خوشرن
امشب زنگ زدیم به تانیا. به جز تمامممم چیزای خوشگلی که میگه، امشب دیدم هی داره میگه شما نیاین و جیغ میزنه بعد متوجه شدم ایشون میخواسته بره یه جای دیگه با من حرف بزنه بعد مامانش اینا که میخواستن برن دنبالش میگفت نه شما نیاین میخوام با دوستم حرف بزنم و هی میگفت مشااان :))) وای عشق منهههه تمامممم ❤️❤️❤️
امشب حالش بد تر از همیشه شده ، امشب ... ولش کن یه سوالی ، چرا این حلقه ی اشک الآن باید بشینه به چشمام ؟ الآن که بغل مادر بزرگش آرومه و من دارم می نویسم . چرا وسط گریه ها ، گریه هایی که تا حالا ازش ندیده بودم نه ؟ ...
+ اللهم اشف مرضانا ...
حقیقتا پدرم در اومد این 10 روز اردو :)) شونه‌هام بدتر از همیشه تلق تولوق می‌کنن، شب‌ها کم خوابیدم و درد پریود کشیدم؛ ولی انصافا کم خوش نگذشت؛ یعنی فراتر از خوش گذشتن بود خداییش خیلی جاها! و اعتراف می‌کنم اگه قرار باشه یه روز دلم تنگ شه برای روزای کنکورم، این روزای اردوی عید اونا خواهند بود.
دوسال پیش تابستون من کنکوری بودم یه روز گرم تابستونی داشتم درس میخوندم یک آن خواب چشامو گرفت ۴عصر بود خوابیدم ! همش یه ربع خوابیدم و کولر روشن کردم! وقتی بیدار شدم مامان تو حیات خونمون با یه صدای عجیب و وحشتناکی آمد ! گفت همش هفت ماه نیست بابات فوت شده خونمون رو دزد زد من همونجا گفتم من این آدم رو به خدا واگذارش میکنم ! چیزی نگذشت پلیس خبر کردیم آمدن صورت جلسه کردن و یه آدم رو تقریبا با سابقه قبلی شناسایی کردن ! از فامیلای دور مامان بود ! من خیلی
امیدوارم حد تحمل من این نباشد 
امیدوارم حد تحمل من این نباشد
میدانم این شب به راحتی صبح نمی شود 
چه کسی قرار است در کنارمن این جهنم را بگذراند؟ 
باز هم من در کنار من هستم
"من"
از تو ممنونم... 
تو به تنهایی چه شب هایی را که صبح نکردی 
امشب را هم میگذرانیم 
امشب را هم میگذرانیم....
برای زنی تنها در سوگ فرزند مرده اش امشب که تورا در خاک سرد می نَهم زیست یکساله ام با تو دفن میشود و من در پارادوکسِ سوگِ دفن کردنِ زیستِ یکساله ی پر رنجم در خاک غلتیده ام.امشب مشت پر از خاکم را بر سری میریزم که با شال عراقیِ پیرزن های جنوب پوشانده ام و دست بر دهان کِل میکشم برای جوانی و ناکامی اش ‌‌‌...امشب بیست سالگی عزیزم، نهال یک ساله ی دهه ی سوم را خاک میکنم و برای مظلومیت و تباهی اش به سوگ مینشینم.اما صبر کنیدمن میخواهم نوزاد بیست یک ساله ا
متن آهنگ بلد است روزبه نعمت الهی
با این همه مست ، میخورم امشب هماز جامِ الست ، میخورم امشب همبنشین سرِ میزِ هر شب ای عشقِ عزیزمن از تو شکست میخورم امشب همتو آرزوی محالِ من باش رفیقمن مال توام تو مالِ من باش رفیقدلتنگِ دلتنگِ دلتنگِ تواملطفا نگرانِ حالِ من باش رفیق
ادامه مطلب
امشب حس و حال شب هایی که پست شب جمعه را میزاشتم، ندارم.هیچ وقت دوست نداشتم پست های این شب رو از رو عادت بزارم. امشب نمیدونم چرا؟ولی میدونم!این دوسه روز کلن تمام حس و حال خوبم رفت.عهدم به منزل نمی رسدو تقریبا متزلزلعهدی که سحرگاه چهلم باید در بین الحرمین تمام میشدولی امسال شاید شاید ... اربعین کربلا نباشم 
صلی الله علیک یا ابا عبدالله
همین!
فکر کنم یه مدت شب بیدار بمونم نه؟ عصری بالاخره خوابم برد. یعنی بیهوش شدم تا ده نیم این طورها. الان نشستم سر کارو کتابرو زود تر بخونم که برم سر کتاب دربارهٔ عکاسی. اما اولش میشینم یه دید کلی از برنامه شهریورم مینویسم دلم میخواد کلی کتاب بخونم اگه بخوام جدا از کتابای کنکور کتاب آزادم بخونم باید وقت رو هدر ندم. باید یه فکریم به حال عکاسی رفتنم کنم. یعنی مجموعه جدید که نه اما کارکردن روی مجموعه هام اره. یعنی فکر میکنم. 
توی زبانم اشتباه شنیداریم د
دینی دهم هیچی بلد نیستم. یه درس از دوازدهمم مونده. زیست دوازدهم رو امشب سعی میکنم ببندم با یه گفتار از یازدهم. فیزیک کاروانرژی مونده. دینامیک از تکانه به بعد مونده. ریاضی نمونده ولی خب. شیمی رو هم امشب هنر کنم ببندم، پایه‌ش می‌مونه. عربی رو بستم. ادبیاتو توی مدرسه میخونم. نوشتم تا بعدا یادم باشه چقدر کارام مونده. 
+ شیرینی گل محمدی، به به!- اسمش دانمارکیه نه گل محمدی...+ دلم میخواد بگم گل محمدی! اصلا فلان فلان بشه هرکی میگه دانمارکی...
+ خب بریم انقلاب چندتا کتاب میخوام...- کرونا اومده تو ایران کرونا میگیری...+ بگیرم خدا بخواد تو خونه یا تو خیابون با ماسک یا بی ماسک کرونا میگیرم...[مدتی بعد از تضعیف روحیه مادر که ماسک بزن و ترساندن من همراه با ناراحتی قلبی]- به هیچ جا دست نزن کرونا میگیری.به میلۀ مترو دست نزن. بلیط نگیر. نزدیک هیشکی نشو.
[امشب بعد از اخبار]
+ یه انق
دیدم امشب شب یلداست و همه چیز رنگ و بوی یلدا داره. گفتم چه خوب که بیاییم و به روند خرید هندوانه و پسته و آجیل شب یلدا مردم در این چند سال یه نگاهی بکنیم.
این شد که نشستم و بعد از چند ساعت کار روی داده ها (اصلا تصور نمیکردم که این همه زمان و انرژیمو بگیره!) اطلاعاتو از بودجه خانوار استخراج کردم و کشیدم.
این هم نمودارش
ادامه مطلب
راستش دوست داشتم امشب را چیزی از درد دل و شکایت و ناله ننویسم. ولی واقعا نمی شه. امروز رفته بودم خرید کنم از یک مغازه بقالی. شروع کرد به صحبت از اوضاع خراب کاسبی و کرایه های بالا و وضع ناجور و غیره.
اولش گوش کردم و چیزی نگفتم تا خالی بشه. 
 
ادامه مطلب
امشب زنگوله ها به صدا آمدند یا شاید هم ناقوسها یا مناره ها ،، صداها یکی شدند و من هم بودم...
امشب روباه های دور دور چهچه زدند و پرنده ها زوزه های رندانه کشیدند و من هم خواندم..
امشب صدای خواسته های زیادی را شنیدم،، 
هرکس چیزی میخواستو خواسته ی من هم بودو همه مان یک خواسته شدیم ... 
امشب رفتیم تا دورها،، دست در دست هستی.. هستی رفت، من در ادامه اش بودمو و قلبم در دستانم بود... 
امشب که دنیا یکی شدو همه چیز دست در دست هم دادو طنازانه رقصیدیمو پای کوبید
خب! حاج آقا امشب پیامک دادن :
سلام.
راستش پدرم به دلیل اینکه روی شغل(نه درآمد زیاد) و سربازی حساس هستند، موافق نیستند. بنده هم با نظر ایشون موافقم.
انگار که دنیا و آخرت رو با هم یکجا به پدر و مادرم بدن شاد شده بودن خونوادم! پدرم گفت اصلا تو فکر نری ها. بشین درس فرداتو بخون!
ادامه مطلب
این چند روزه همش خبرای بد میرسید ولی امشب انقدر خوشحالم که نمیتونم بخوابم.....
البته یه حس ناراحتی و خوشحالی همزمان
از وقتی خبر رو شنیدم اشکام بند نمیاد؛ این چند روزه بغض داشتم و گریه‌م نمیگرفت ولی امشب حس میکنم سبک شدم خیلی سبک؛ انقدری که انگاری وجود ندارم
از دیروز عصر منتظر این خبر بودم ولی فکر نمیکردم همین امشب خبر رو بشنوم
البته من بازم دلم آروم نشده و بنظرم کافی نیست این انتقام و اگه کل نیروهاشونم نابود بشن ارزشش کمتر از یه تار موی سردار
#لباس نو_محسن چاووشی
نه هوای تازه و نه لباس نو میخوام♫هفت سین من تویی من فقط تورو میخوام♫دلم امشب از خدا جز تو هیچ چی نمیخواد♫کاش یکی ما دوتا رو باهم آشتی میداد♫شبِ عیدی آسمون وقتی که میباره♫بیشتر از شبای پیش عطرِ قرآن داره♫ببین امشب، قلبم مثله آینه روشنه♫آینه ی زلال من دیدن عید منه♫سال نو یعنی تو وقتی از در توو میای♫نذر کردم، امشب سفره چیدم که بیای♫شبِ عیدی آسمون وقتی که میباره♫بیشتر از شبای پیش عطرِ قرآن داره♫ببین امشب قلبم مثله آ
شب های شیراز رو توی باغ آلوچه میون انبوه درختای سرسبز گذروندن خیلی دلچسبِ       امشب ازون شبایی بود که میشد خیلی خوب باشه      اما بچه ها اصلا با هم جور نشدند و حسابی روی اعصاب همه قدم زدند       اما از همه بدتر اعصاب داغون من بود
بعضی وقتا کاملا متوجه میشم که شبیه مامان خانم شدم    عصبی و پرخاشگر  ☹   از دست خودم عصبی شدم. چرا نمیتونم کنترل خودمو به دست بگیرم☹
چند شبه نمیتونم بخابم.. هیچ وقت بی خوابی هامـ اینقدر دردناک نبودن، داره خیلی اذیتم میکنه.. داشتم فکر میکردم امشب با قرص خودمو بخوابونم و اصلا باورم نمیشه دلــمـ به حالِ خودم سوخت انگار میخام جنایتی در حق خودم بکنم! در همین حد-.-  فکر میکنم نباید با قرص بخابم اخه راه دیگه ای نیست .. دیگه چیزی نمونده کمتر از ی هفته ..
98 هم شبیه سال‌های قبل تمام شد. حرف خاصی ندارم. امیدوارم که خودتونو مقابل قوی کنید و همیشه ثابت قدم باشید=)
 
پ.ن: آهنگ لباس نو از آقای چاووشی(دانلود)
نه هوای تازه و نه لباس نو میخوام♫هفت سین من تویی من فقط تورو میخوام♫دلم امشب از خدا جز تو هیچ چی نمیخواد♫کاش یکی ما دوتا رو باهم آشتی میداد♫شبِ عیدی آسمون وقتی که میباره♫بیشتر از شبای پیش عطرِ قرآن داره♫ببین امشب، قلبم مثله آینه روشنه♫آینه ی زلال من دیدن عید منه♫سال نو یعنی تو وقتی از در توو
امشب خونه عمو شاهرخ بودیم شام:)
عیدی بازم صدی داد...ولی صد تومنی :/
میخواستم بگم عمو عید فطر که صددلاری دادید خب قربانم صد یورویی میدادید دیگه:)))
نمی دونم چرا پسرفت کردن:)))
بابا هم باز هیچی...عیدی نداد...اصلا عیدی نخواستم از اول سال هزار تومنم پول تو جیبی نداده:/
عمو امشب عیدی داد یواش به بابا گفتم 
+یاد بگیرید از عمو ببینید، همه عیدا عیدی میدن شما چی؟
-به نظر من همه عیدا عیدی نداره..نظر عموجانتون محترمه ولی :)
+بله ...نظرتون درباره پول توجیبی چی؟ اونم
میخوام شروع کنم تکلیفای زبانمو انجام بدم. امشب تمومشون کنم که فردا همش بشینم پای کتاب تاریخ فلسفه چون قراره برم تهران باز. روحمم خبر نداشت اینجوری میشه اونم برای ده روز.  فکر کن وگرنه اینقدر عجله نمیکردم برای گرفتن کتابام از قفسه. خب به من چه هرچی من میگم برعکس اتفاق میفته :/ خلاصه که پنجشنبه یا جمعه هرکدوم که بلیط باشه راه میفتیم سمت تهران. 
داشتم فکر میکردم چقدر دلم میخواد یه کاری کنم. بتونم به بقیه کمک کنم. همونجوری که استادم بود. راستی ادم
از حجم بیکاری و بی‌نتی تمام عکس و ویدیو و داکیومنتای تلگرامو چک کردم و اضافیشو پاک کردم و امشب هم رفتم سراغ آدیوها. اول اینکه به این نتیجه رسیدم اونقدری هم که فکر میکردم صدام داغون نیس و اگه عمری بود و دوباره نت وصل شد برنامه اینه که به همه ویس بدم و همه مجبورن تحمل کنن تا بفهمن رئیس کیه.و دوم اینکه اصلا یادم نبود ویسای این یارو هم رو این گوشیمه و دچار یاس فلسفی یا حتی افسردگی حاصل از شکست عشقی شدم.
 
دلتنگتر از تنگ تر از تَنگی تُنگیماهی شده ای تانفست سخت بگیرد؟دلتنگِ هوا در قفسِ تنگِ اسارتبستند پرت را که دلت ساده بمیرد؟
دلتنگ شدم، َتنگ شده خُلق و دلم بازدنبال هوای تو شده راهی پروازامشب منمو تنگ و قفس یار کجایی!امشب منم آن ماهیِ دلبسته به پرواز
عید های شعبان یک ته مایه ی غربتی درونش نهفته است. یعنی هر چه هم سعی کنی شادباشی و بخندی باز از  ته دلت نمی‌توانی شاد باشی.
مثلا همین ولادت ارباب اصلا نمی‌توانم درک کنم که با اسم ارباب کف می‌زنند و دست می‌زنند... یا مثلا همین امشب شب ولادت جوان ارباب، که تمام تلاشت را می‌کنی که فکر نکنی به .....
ولی درد ناکترین ولادت‌ش نیمه‌اش است...اصلا مگر می‌شود...شب تولد پدر را بدون پدر جشن گرفت... مثلا میشود تصور کرد بابا زندان باشد بعد همه دور هم بگوییم و بخ
امشب،شب لیلة الرغائب است.
کلمهٔ «رغائب» جمع «رغیبه» است و به دو معنا بکار رفته است:
یک- به معنای چیزی که مورد رغبت و میل است . بنابر معنای اول، «لیلة الرغائب» شبی
است که میل و توجه به عبادت و بندگی در آن در نزد بندگان بسیار است و بندگان خدا در این
شب گرایش زیادی به رفتن به در خانه خدا و ارتباط و انس با او دارند.
دو- به معنای عطا و بخشش فراوان است. بر پایهٔ معنای دوم، «لیلة الرغائب» شبی است که در آن عطاء و بخشش خدا بسیار
است و بندگان با رو آوردن به
شعر میلاد نور 
محمود شاهرخى (جذبه)
 امشب شب فرخنده میلاد نور است
بى پرده نور غیب مطلق دَر ظهور است‏
  امشب عیان گردید آن سرّ نهانى
کو خواند بر موسى حَدیث لن ترانى‏
امشب به بزم قدس، شورى عاشقانه است
لاهوتیان را از طرب بر لب ترانه است‏
نخل مراد انبیاء امشب ثمر داد
شاخ امید اولیاء بالید و بر داد
  در کارگاه غیب، نقشى تازه بستند 
امشب کتاب شرع را شیرازه بستند
بشکفت امشب سرّ حق در جان نرگس
سر زد گل توحید از دامان نرگس‏
سر زد ز بُرج غیب و از شرق حقی
خیابون و کوچمون رو فرش انداختن بخاطر شب قدر،برای خوندن دعای مورد علاقم،جوشن کبیر :) کاش نبات هم میتونست بره لابه لای جمعیت،تا بدون توجه به اطرافش،عشق کنه با خداش :)
 چقدر قشنگه که اسم های خدا رو صدا بزنی،فکرشو بکن خدا آخرش بگه خب عزیزم چی میخوای؟دارم فکر میکنم اون لحظه چی بگم به خدا،اصلا چی میتونم بگم؟ :))
دوستت دارم خدا،خیلیییییی دوستت دارم‌،دلم میخواد گریه کنم،دلم میخواد بگم تو چه وضعیتی بودم و تو چجور ساختیش برام :) هزار بارم میم بگه تو در
امشب زمین و آسمان گردیده پر شور و شعفامشب تمام عرشیان بهر زیارت بسته صفامشب که عیدی میدهد بر عاشقان شاه نجفامشب تو هم مستی کن و دل را بری کن از اسفزیرا به دنیا آمده مظهر عزت و شرف
میلاد نور عالمین، امام حسین(ع)و روز پاسدار مبارک باد.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها